وقت نشد !

ساخت وبلاگ

حبه که خوابید یک حمام حسابی رفتم از آن حمام ها که بچگی هایمان می رفتیم و زیر پایمان پیر میشد فقط مانده بود انار دان شده ببرم بخورم و لنگ بپوشم و یک نفر بیاید مشت و مالم بدهد :)
قدیمی ها عجب حوصله ای داشتند ، چقدر وقت داشتند که حمام هایشان آنقدر طولانی میشد آن وقت ما با اینهمه ماشین که دور و برمان ظرف و لباس برایمان می شورند و جاروهایمان که برقی ست و بچه هایمان هم که کمتر است  و نان هم که نمی پزیم و اینها ، همیشه چیزی که کم داریم وقت است  و حمام رفتن مان شده دوش گرفتن آن هم فوق فوقش یک ربع بیست دقیقه ، همدیگر را هم که نمی بینیم و " گرفتار " هستیم و  ...یک چیزی توی زندگی های ما کم شده ، نیست ، یک چیزی که ربطی به زمان ندارد وگرنه روزها و شبها اگر برای مادر بزرگ ها و پدر بزرگهایمان بیست و چهار ساعت بود برای ما هم هست ، فکر کنیم ببینیم چی شد که افتادیم روی دور تند زندگی ، چی شد که اینجوری " هول هولکی " شدیم ؟!

زندگی می بافم...
ما را در سایت زندگی می بافم دنبال می کنید

برچسب : وقت,نشد, نویسنده : atorshilite8 بازدید : 16 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:42