حبه که خوابید یک حمام حسابی رفتم از آن حمام ها که بچگی هایمان می رفتیم و زیر پایمان پیر میشد فقط مانده بود انار دان شده ببرم بخورم و لنگ بپوشم و یک نفر بیاید مشت و مالم بدهد :)قدیمی ها عجب حوصله ای داشتند ، چقدر وقت داشتند که حمام هایشان آنقدر طولانی میشد آن وقت ما با اینهمه ماشین که دور و برمان ظرف و لباس برایمان می شورند و جاروهایمان که برقی ست و بچه هایمان هم که کمتر است و نان هم که نمی پزیم و اینها ، همیشه چیزی که کم داریم وقت است و حمام رفتن مان شده دوش گرفتن آن هم فوق فوقش یک ربع بیست دقیقه ، همدیگر را هم که نمی بینیم و " گرفتار " هستیم و ...یک چیزی توی زندگی های ما کم شده ، نیست ، یک,وقت,نشد ...ادامه مطلب
آدم باید خود ِ حرف گوشی کنی داشته باشد که اگر نشست پای نت و گفتی نیم ساعت بیشتر نمی توانی آنجا باشی ، سر نیم ساعت بی چون و چرا گوشی را بگذارد کنار و برود به کار و زندگی اش برسد .تلگرام را دوباره نصب کردم و نیم ساعت بعد ،، از ترس خود ِ حرف گوش نکنم پاکش کردم . , ...ادامه مطلب
+ مشغولیت جدید این روزهایمان گشتن دنبال خانه است ، بله،،، به همین زودی یکسالمان دارد تمام میشود و باید برویم ،،، قسمت بد مستاجری همین هاست ، اینکه تا می آیی به در و دیوار خانه ات انس بگیری وقت رفتن میشود ، بعد اصلا مستاجری مگر قسمت خوب هم دارد ؟؟ ،،، فیلسوف اگر باشی بله ، اینکه خانه را شبیه دن, ...ادامه مطلب