یک نگاهی به ساعتی که این پست را گذاشته ام بیندازید تا بعد ...
و اما بعد ...
ساعت 12شب حبه را با سلام و صلوات و البته یک دور ماشین گردی خواباندیم ، بعد من هی از این پهلو به آن پهلو شدم و دیدم نه خیر ...خوابم نمی آید ...گفتم بلند شوم بروم توی اتاق و یواشکی ! ، - دور از چشم سین - وب گردی کنم ، یکی دیگه !! گفت : چقدر وب گردی ؟؟ دو صفحه قرآن بخون محض رضای خدا ...بعدتر یادم افتاد که امشب شب جمعه است و یک زمانی چه عادت خوبی داشتم که هر شب جمعه کمیل می خواندم -مجردی هام -
مفاتیح دست گرفتم و بعد از یک سال و اندی ، کمیل خواندم ...چقدر خوووب بود ...چقدر چسبید ...حیف که نمی شود حال خوب را فریز کرد و نگهش داشت برای روزهایی که می آید و نمی دانی قرار است چطور باشد ...
چه حیف که این عادت خوب را فراموش کرده ام ، کمیل خواندن ،،، که انگار بعضی جاها نه حضرت علی (ع ) ، که خود تو هستی که داری با خدا حرف میزنی ..
.
+ باید مزه کمیل را بچشید تا بدونید چی می گم ...برای یکبار هم که شده امتحان کنید لطفا !
زندگی می بافم...برچسب : نویسنده : atorshilite8 بازدید : 4