زندگی می بافم

متن مرتبط با «روزهای» در سایت زندگی می بافم نوشته شده است

از روزهای زندگی

  • آشپزخانه ای دارم بی نهایت بهم ریخته که حاصل یک هفته تنبلی ست و عروسی دیشب ، باید ظرف بشورم و چایی دم کنم برای عصرانه ، سین که بیدار شد آشپزخانه را جارو برقی بکشم . همین جا هووی دیگرم را معرفی کنم خدمتتان ...خواب ...هر چقدر از عشق و علاقه بین ایشان و سین گفته باشم کم است ، از دو و نیم خوابیده و اگر سر و صدای من و حبه نباشد می خوابد تا خود شیش بلکم تا هفت !!حبه هم امروز کلا آویزان من است ، هر نیم ساعت یکبار می آید خودش را جا میدهد توی بغلم و م م م می کند .سین هم بدجنسی کرده و می داند من چقدر از چسبیدن دایمی حبه به خودم ضعف می کنم و حالم بد میشود که امروز می گوید باید بیندازیمت توی یه اتاق با هشت,روزهای,زندگی ...ادامه مطلب

  • خاطرات روزهای نومزدنگ !

  • توی روزهای نومزدنگ !یه شب قرار بود سین شام بیاد خونه مون .به مامان  گفتم :نمیذارم شام بپزی .شوهر خودمه خودم می خوام براش شام بپزم .عهههه! آستین ها رو زدم بالا و شروع کردم به پختن  غذایی که از دوستم یاد گرفته بودم .کپه بر وزن قله .سیب زمینی پخته و قلقلی شده که لاش مخلوط گوشت و پیاز و اینها می ذاشتی و, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها