زندگی می بافم

متن مرتبط با «ماجرای» در سایت زندگی می بافم نوشته شده است

ماجرای من و گوشی من را پایان نیست انگار

  • اگر بگویم از صبح که بلند شده ام ، تا الان که اینها را می نویسم ، گوشی دست نگرفته ام  باورتان می شود ؟ به جااان خودم !خودم هم باورم نمی شود . از صبح تمام حواسم به حبه و بازی کردن و وقت گذاشتن برای او بوده ،،، گوشی را هم گذاشته بودم توی اتاق و هربار که وسوسه میشدم بروم سراغش و یک نگاهی به تلگرام بیندازم با نهیب یک نفر توی وجودم روبرو میشدم که : " مگه نگفتم نههه ، مگه قرار نشد اولویت اولت حبه باشه؟ ،,ماجرای,پایان,انگار ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها